واقعن که !
شایسته سالاری کجا رفته ؟
این سم طلا نمیدونم چطوری رفت شد سرپرست طویله
آخه سرپرست طویله باید از همه گاوهای دیگه قویتر شجاعتر باشه . تا اگه یه گرگی چیزی حمله کرد از پسش بربیاد .نه این خپلهء بیخاصیت ترسو .با اون چشای خمار احمق ترحم برانگیزش . که انگاری همین الان یه دل سیر گریه کرده ... .
اوه اوه اومد !
ببین چه راه رفتنش عوض شده ......
چه چش غره ای میره به همه .چشماشو میدرونه انگارگرررگیه واسه خودش ..
آخیییی ... چه لفظ قلم هم ماغ میکشه .
هرکی ندونه فکرمیکنه ایشون چوپونی آسیابونی چیزی هستن .
بابا اقلن حالا که شدی سرپرست ما ، یه دو تا کتاب بیشتر از ما بخور . بگیم سرپرست ما دوتا کتاب بیشتر از ما خورده تجربه اش بیشتره .توکه فرق پهن و چغندر رو نمیدونی چه سرپرستی ؟ چه کشکی ؟
بابا حالا اصلن تو سرپرست .. بحق هم سرپرست شدی : دیگه انقد جوگیر شدن نداره که . سرپرستی یه طویله با ۳ راس گاو که این حرفا رو نداره . رئیس کی شدی مگه ؟ رئیس ۳ تا گاو مثه خودت . شایدم گاوتر از خودت .
که جواب سلام کسیو ندی ، هی به این بگی من وقت ندارم به اون بگی وقتمو نگیر .
فک کردی آدمی شدی واسه خودت ؟
بمحضیکه دیروزرو برد طویله زدن سم طلا سرپرست ، هی همه رو صدا کنی و ازشون بپرسی
(( هیچ معلوم هست کجایید شمااااااااا؟ ... بعله شماااااا ...نخیر مااااااااا ))
بعد بشینی حرفای توکتابایی که دیشب خوردی جلومون نشخوار کنی ؟
خوب تابلوئه که اصلن کتاب نبوده اونی که خوردی .بوم نقاشی سحرناز دختر کدخدا بوده ! از کجا فهمیدم ؟ از رنگبندی کامل محصولات تولیدی صادراتی مبارکتون . آقای سرپرست مااااااا !...
آخه من که میدونم چطوری شدی سرپرست : انقدر کفشای این قلی چوپون ده رو لیس زدی و انقد براش چش خمار کردی ، تا تو دلش خودتو جا کردی . الانم فقط واسه این سرپرستی که جلوی گله باشی .. که نزدیک خودش باشی .که کفشاشو بلیسی براش .
من نمیدونم تو گاوی یا گربه ؟
واسه ما که یه شبه شدی گرگ .!!!!
.........................................................
من همینجا یه توضیحی بدم :
سرپرست من ، کسیکه در حال حاضر زیر نظرش کار میکنم یه آدم استثنائیه . بسیار توانمند ، باهوش و خونسرده . این آخری بنظر من مهمترین فاکتور یه مدیر موفقه .
این سرپرست مااااا ، ربطی به سرپرست حال حاضر من نداره واقعن .
من الان تو مهندسین مشاور گنو مشغولم که از هر نظر یه سروگردن استانداردهاش از کل این مملکت بالاتره .
خوب .. تواضع و فروتنی رو بذاریم برای 364 روز دیگه سال . میخوام امروز رو برای قشر مهندس ، همکارای خودم تو رشته های مختلف بنویسم .
میدونی یه روز که داشتم تو تونل راه میرفتم ، یه دفعه با خودم گفتم :
پسر چه جالب : ما مهندسا بخشی از تمدن بشریم . بخشی از اونچه بعدها به یادگار میمونه و مشخصهء تمدن و اقتدار بشر عصر خودش بوده . این تونل امروز و امسال و تو این قرن داره ساخته میشه . و میمونه .
مثل اونهایی که اهرام ثلاثه رو ساختن .
مثل سازندگان استون هنچ ...
مثل سازندگان تخت جمشید .
بشر قرن حاضر تونل میسازه و مترو .
فرودگاه و هواپیما .
کشتی و زیردریایی .
بشر عصر حاضر تونل میسازه به طول 50 کیلومتر .
بشر عصر حاضر مونوریل میسازه . سد میزنه .
و در همه این کارها ، ساختن ها ، ما مهنسین حضور داریم .
وقتی یک کوه پیش روته و اراده کردی که سوراخش کنی و ازش بگذری ، اونجا هیچ چیز نیست .
سخت ترین شرایط زندگی حاکمه تا اون کار انجام بشه و راه ها به اونجا برسه و پای انسان و تمدن به اونجا باز بشه . و زمین اینطوری اباد میشه . قابل سکونت میشه .
وقتی گاهی تا زانو تو گل و لای رفت و آمد میکنیم تا یه ایستگاه مترو بسازیم ، میدونیم که روزانه چندین هزار نفر از این امکان استفاده خواهند کرد و میدونیم که همین ایستگاه وقتی دایر بشه ، اونوقتی که در و دیوار داره از تمیزی و دقت و خوش ساختی برق میزنه ، اونوقتی که تو زمستون گرمه و تو تابستون سرد و یک قطره از اون آبی که بی امان حمله میکرد و نمیگذاشت پیش بریم باقی نخواهد موند ،تا بلیط ندی راهت نمیدن تو ایستگاهی که خودت ساختی .
آخه اینجا دیگه جای تو نیست . الان یه جای دیگه جاته و احترام داری : اون جایی که (( داری میسازی ))
همکارای توانمندم ، پیشروان تمدن و پیشرفت بشری : خسته نباشید . روزتون مبارک
دمتون گرم .
............................................................................................................................
میدونم ... میدونم بمیزان تلاشتون دریافت نمیکنید . میدونم . همه چیز رو میدونم و لمس کردم . 11 ساله که دارم تو این حرفه کار میکنم . اما حقیقت اینه که هیچ مقدار پولی اونقدری نیست که حق ما و شماست . چقدر پول ، تو رو مجاب میکنه بری تو دخمه ای که 20 متر عقبتر ریخته رو سر یکنفر دو برابر تو و جا در جا کشتتش؟ چقدر پول ، غم غریب غروب روزهای ماموریت طولانی مدت تو وسط بیابونهای پرت رو جبران میکنه ؟
چی میتونه باندازه فکر بکر تو ، یه راهکار عالی و هوشمندانه ات ، یه خلاقیت راهگشای تو رو ، که باهاش کلی پروژه ت و همکارانت رو پیش انداختی ، یا از خطر و خطا و مشکلات دور کردی بهت پاسخ بده ؟
میدونی همه چیز پول نیست . قدر دونسته شدن ، این چیزیه که مهندس رو و هر فردی رو پویا و دلگرم و سالم و سرپا نگه میداره .
اینجا نوشتم ، شاید شما مهندس جوونی که میخونی ، بدونی خیلیا هستن که قدر زحمات و تواناییهای شما رو میدونن بچه ها ، هیچکس هم که ندونه خودمون که میدونیم .
آقای مهندس ، خانوم مهندس :
خسته نباشید .
دم همه تون گرم .
کم نیارید . کم نذارید . مهندس باشید و مهندس بمونید .
این صفت ارزشمندیه . بهش بها بدین ، قدر خودتون رو بدونید .
تایتانیک که یادتونه ؟
یه صحنه تو این فیلم همیشه میاد جلوی چشمم . معنیشو خوب نمیفهمم اما برام تداعی حس های خوبیه .
کشتی داره غرق میشه ، همه مضطربند . همه دارن اینور و اونور میزنن و دنبال نجات جونشونن .
گروه ارکستر وسط عرشه وایسادن و دارن مینوازن .
موندم این یعنی چی ؟
یعنی این هنرمندا سعی داشتن در حد توانشون به مردم روحیه بدن ؟
سعی داشتن وظیفه شون رو در قبال مردمشون ایفا کنن ؟ این کارشون چه معنایی داشت ؟ اینکارشون فداکاری بود ؟
از جنس محبت بود ؟ از جنس تعهد بود ؟ چی بود ؟